شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

شعرهای پیمان بهشتی

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

زمانی

زمانی هوادار چشمانت بودم......از دل دیوانه آن دیدگانت بودم

تو میگفتی عشق دروغ است....ولی من پایبند پیمانت بودم

متن یه آهنگ


یه آهنگ ترکیه ای معروف که خیلی ازش خوشم میادو آهنگ وبمم هست که دارید میشنوید رو براتون با ترجمش گذاشتم

Bu ask böyle bitemez , birakma terk etme beni, aah!

این عشق اینجور تمام نمی شه , منو ترک نکن

Bu Ask böyle bitemez, birakma terk etme beni

این عشق اینجور تمام نمی شه , منو ترک نکن

atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere

منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر

Sensiz ben nefes alamam buralarda hic duramam,

بی تو من در این خفقانم لحظه ای دوام نمی آورم

tek basina Yanliz kalamam , senin kokunu özledim

یکه و تنها نمی توانم بمانم , بدنبال عطر تو میگردم ,

hep yollarini Gözledim, götür beni gittigin yere

تمام جادها را نگاه کردم , منو با خودت به جای که رفتی ببر

Askindir beni yasatan, beni hayata baglayan !

ای عشق این زندگی را از من بگیر و به من زندگی تازه ای ببخش

atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere

منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر

atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere

منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر

Sensiz ben nefes alamam buralarda hic duramam,

بی تو من در این خفقانم لحظه ای دوام نمی آورم

tek basinaYanliz kalamam, senin kokunu özledim,

یکه و تنها نمی توانم بمانم , بدنبال عطر تو میگردم ,

hep yollarini Gözledim götür beni gittigin yere

تمام جادهای را نگاه کردم , منو با خودت به جای که رفتی ببر

خواننده: امراه

آهنگ: بو آشک بویله بیتمز


Zaman hancı bulut yolcu

زمان مهمانخانه دار و ابر مسافر است

Şimdi gitti en son yolcu

اکنون آخرین مسافر هم عبور کرد

Bitmedi mi hasret borcu

اما ماه حسرت هنوز تمام نشده است

Neredesin ay yüzlüm

کجایی ماه سیمای من ؟

Gece çöker günler solar

شب از راه می رسد و روزها پرپر می شوند

Gözlerime yaşlar dolar

چشم هایم پر از اشک می شوند

Hatıralar bende ağlar

خاطره ها در من گریه می کنند

Neredesin ay yüzlüm

کجایی ماه سیمای من؟

Karakollar mı kuruldu

آیا ایستگاه های پلیس برقرار شدند؟

Kelepçeler mi vuruldu

یا دستبند ها زده شده اند؟

Bak bugünde akşam oldu

ببین ، امروز من هم به شب بدل شد

Neredesin ay yüzlüm

کجایی ماه سیمای من؟

Gençliğim dizleri üstüne çökmüş

جوانی ام به زانو در آمد

Kalpaklanınca sevda yoluna

قبل از آنکه در راه عشق آماده شود

Bir doğuş yaratıldı çırılçıplak

و تولدی دیگر در من صورت گرفت

Ve sen ve sen ayyüzlüm

و تو … و تو ای ماه سیمای من

Kurumuş yaprak gibi düşerken dalından

مانند برگ خشکیده ای که از شاخه در حال افتادن است

Bir ahh.. gibi uzun sesli

مانند یک آه بلند

Koptun dudaklarımdan

از لب هایم جدا شدی

Dön ayyüzlüm dön

برگرد ماه سیمای من ..برگرد

Neredeysen dön

هر کجا هستی برگرد

Sensiz olmuyor

بدون تو نمی شود

Kan damlıyor gözlerimden kan

از چشم هایم خون جاری میشود …خون

Gücün varsa gel sende dayan

اگر توانی در تو باقی هست برگرد و با من بمان

Çünkü ben son nefesimi titreyerek

چون من نفس لرزه های آخرم را می کشم

Çünkü ben çırılçıplak

چون دست خالی ام

Çünkü ben sensizim

چون بدون تو هستم

Çünkü ben çünkü ben

چون من … چون من …

خواننده: مورات گویه باکان

آهنگ: آی یوزولیم(ماه رویم)

شعرهای فارسی


شک داشتن به پاکیت کارساز بود..........نگاه تو به چشمانم با ناز بود

سرخیه لبهایت در دیده ام سرختر شد...در حضور جمالت هوایم گنهکار بود


خودم را از خودم با نگاهت دور کردی......دوختن لبهایم به لبهایت بی اختیار بود


سفیدیه گونه هایت دیدگانم را پرنور کرد...در نزدیکترین جایت چشمانم تار بود


چشمانم را کمسو کردی ولی ای زیبایم...دیدم که دامن گناهت باز بود


در حین خیره شدن به عکس های زیبا......گرمای وجودت با من یار بود


میگفتم عشق من پاک است..................اما در هوست عشقم مثل نار بود


شیرینیش برایت فقط لحظه ای داشت......نیت پاکم برایت سنگینی بار بود


نازنینا من هوس باز تو نیستم.................در جمع عاشقا رویت سنگسار بود


در میدان هوست با عشق من دریغا........هوسهایت در وسعت عشقم بیدار بود


.

.

میخواستی مرهم زخمم بشوی چشد درمانت.......یاکه خدایی نکرده فراموش کرده ای پیمانت

چشمانم را سو دادی با جمال زیبای دلنشینت............نکند دوخته شده به دیگری آن سیاه چشمانت


بازهم حرف جدایی میزنی ای گل دوریهایم..............کمی آشکارتر بگو چیست پیدای و پنهانت


نازنینا با تو هرچیزی زیباست لیکنا ای گل................اجازه ای فرما نگاه کنم بر گل رخسارت


میگویی تحمل، خجالتی ندارد بگو، دارمش................راحت بگو فاش بگو تورا دوست ندارمت


ثانیه های جوانیم را نگو بیهوده دادم به پات...........حرفهایت را تمام کن فهمیدم چیست پیدایت


این دل را میگفتم طاقت ولی سنگدل نه تا این حد..........یادش بخیر چه شعرها سرودم به آن دیدگانت


هرشب یکحالی بودم امشب چه ها کردی نازنینا.........که ناجوانمردانه دور است از آسمانم ستارگانت


در خیال و رویا با تو بودن چه خوش بود........در تاریکی ها رهایم نکن هستم دربندو بارت


پر نکش و پرستوی کوچی های دیگران نباش.............اما کاش میدانستی من هنوز هستم بیمارت


این خسته و تنها درتاریکی بودن را عبا دارد..................بیوفا نباش را التماست کردم هست یادت


خنجر بس نبود بی رحم نمک چرا میپاشی................زخم زبانم که میزنی هست و جانم به قربانت


قبول ساده ام قبول عاشقم قبول آواره ام..................پیمان چرا این طور شد آخرین مصراعت

.

.

از انسان های دوست نما گله دارم.....از زمین تا آسمان بی هوا گله دارم


همان طورکه جواب خوبی بدی شد.....از خوبی هایم و محبت ها گله دارم


هرکسی را دوست و رفیق پنداشتنم...از تنهایی و سادگی بی ریا گله دارم


دستم از مردهای روزگار بریده است.....گشتم هرجاهارا و از هرجا گله دارم


به هر آبادی رسیدم وفا نابود بود........لعنت بر انسان ها از آدما گله دارم


بار الها اینها هوس را عشق پنداشته اند..از دست انسان ها از خدا گله دارم

.

.

طالب دردودلت شدم اما نشد ...........من که دیوانه وار خواستم چرا نشد

گشتم آبادی و وادی هارا یک به یک....هزار افسوس که شبیهت پیدا نشد.


برای دیدارت دوختم چشم هارا به راه...افسوس که از گریه چشمانم بینا نشد


از خانه خودم آواره صحراها شدم.........لعنت بر عاشقی که دشتت صحرا نشد


هرچه داشتم دادم به پای چشمانت....چه سود نگاهت به سویم گیرا نشد


هر هیز چشمی را ارضا کردی ولی بدان..نگاهم در دوریت به هیچ کس برپا نشد


چه ها کردم تا خنده ات را یک لحظه ببینم..نازنینا چرا دلت برایم شیدا نشد


پیمان بعد از تو هرچه کرد عاشق نشد......درشگفتم چرا در افسانه ها یکتا نشد

.

.

در این آبادی دیگر هیچ میخانه ای نیست.......برای چشمانت دیگر هیچ آواره ای نیست

زمانی پروانه آن سیاه چشمانت بودم...........وای بر حال و هوای شمع که پروانه ای نیست

یادت هست به دیدارت دیوانه شده بودم.......اکنون در این وادی عشق دیوانه ای نیست

زمانی با خیالت از عالم دور شده بودم.........حال برای آن غریب جای بیگانه ای نیست

دلت هوای عاشق بازی کرده است لیکن......برای شراب عشق دیگر پیمانه ای نیست

دردودل هایم زیاد بود حضورت کم دریغا.........سراغم را نگیر حرف باقیمانده ای نیست

ای پیمان خط پایان عشق رسیده است........چون برای درک عشق هیچ فرزانه ای نیست

آگهی

سلام یه نویسنده میخوام هرکی موافقه بگه

منتظرتونم....

داستان ترکها

در طول تاریخ تمامی ملتها برای خود نشان ، علامت و سمبلی را انتخاب کرده و خود را بطوری به آن سمبل ونشان وصل کرده و یا از آن سمبل و نشان نیرو و قدرت روحی گرفته اند و در جنگها و اداره مملکت و رفتارهای اجتماعی از نشان خود الگو و تاثیر پذیرفته اند . برای مثال :
نشان آمریکائیها پرنده شاهین است .
نشان فرانسوی ها خروس است .
نشان کانادایی ها خرس است .
نشان انگلیس ها شیر است

نشان ترکها گرگ(بز قورد) است

ادامه مطلب رو بخون و نظر بده

در داستانها آمده است که اولین ثلاله ملل ترک دنیا شخصی بنام اغوز خان بوده است که در شیر خوارگی ، پدر و مادرش را از دست داده و تک و تنها در دره ای می ماند که در این هنگام گرگی از جنس بظ قورد طفل شیرخواره را پیدا کرده و از او نگهداری میکند و با دادن شیر خود ، طفل را از مرگ نجات می دهد . که با زنده ماندن اغوز خان نسل ترکها از نابودی نجات پیدا می کند و با ایجاد زاد و ولد قبیله ترکها بوجود می آید و اغوز خان اولین ثلاله و جد ( آ تای) ترکها بحساب می آید که با شیر گرگ بزرگ شده است . و اگر بز قورد نبود ، اغوز خان زنده نمی ماند وبدیهی است که نسل ملت ترک نیز از میان می رفت . لذا بدین سبب بز قورد نشان ملل ترک جهان می شود . علاوه بر این بز قورد خصوصیتهای منحصربه فردی دارد و با سایر گرگها و حیوانات فرق دارد که چند مورد ذکر می شود..


1-بز قورد مثل سایر گرگها اجتماعی زندگی نمی کند و معمولا تنها زندگی می کند

2- بز قورد فقط با یکی از همنوعان خود ازدواج کرده و جفت گیری می کند و مثل انسانها زندگی خانوادگی تشکیل می دهد

3-بز قورد ، هرگز در جای محصور زندگی نکرده و اسارت را تحمل نمی کند وهرشئ ای یا جانداری که مانع حریت وآزادگی اش شود سریعا حمله ورشده وپاره پاره اش می کند. و در صورت تحمیل اسارت ، یا خود کشی می کند و یا با گرسنه ماندن می میرد . یعنی یا می میرد و یا از اسارت خود رانجا ت می دهد، که این خصیصه، ارزش سمبلی آنرا بیشترعیان می کند.
4-بز قورد در برابر تجاوز به لا نه اش و حمله دشمن خیلی درنده بوده و متجاوز را پاره پاره می کند
5-در واقع بز قورد حیوانی است با جثه کوچکتر از گرگهای معمولی ، نجیب ، تمیز و مهربان و در عین حال زیرک و درنده و اسارت ناپذیر ، که با گرگهای معمولی خیلی فرق دارد .


6-بز قورد تنها حیوانیست که خیانت نمیکند و نمیتوان رامش کرد.

گالری


ادامه مطلب رو صددرصد ببینید


پیشنهاد میکنم داستان رسول ترک رو از آپارات بشنوید(خیلی تاثیر گذاره)







دردودل با شعر های احساسی ترکی

باشیما قار توشوب تانیان یوخدی منی

توشمیشم چول لره آختاران یوخدی منی

گدیرم غربته ساخلیان یوخدی منی

بو غمنن بیری منی یاده سالمیاجاخ.....بیرکس تاپیلیپ منه غمخوار اولمیاجاخ

به خاطر برف های رو سرم هیشکی منو نمیشناسه

افتادم به صحراها و کسی منو پیدا نمیکنه

میرم به غربت کسی هم نگهم نمیداره

با این غمها کسی یادم نمیکنه ... کسی هم پیدا نمیشه تا همراه دردودلم باشه

.

اورییمنن قاباخ گوزیم آغلادی.....گوزیاشیم سل اولدی یولی باغلادی

اونا یتیشن یولاریمنان سورا......اوزاخلیغی اورگیمی داغلادی

من اونون دالی سوره او اوزگنین...حییف سل لر چاتیشیمی ساخلادی

قبل از دلم چشام گریه کرد...اشکهام سیلی شد و راهمو بست

بعد از راههای رسیدنم به او....دوریش دلمو داغ کرد

من دنیال اون او دنبال غریبه...افسوس که سیل ها رسیدنم رو نگه داشت

.....ادامه مطلب رو بهتر ببینید.....

منظومه زیبای آذربایجان

آذربایجان سنون آدونان اوجالدیم

تورکینی دانیشا دانیشا بویالدیم

بیرلیک آرزوما چاتامدیم قوجالدیم

ایلدیم احساسیمی آدوآ قوربان.....آذربایجان آذربایجان آذربایجان

ترجمه

آذربایجان با اسم تو رشد کردم

ترکی حرف زدم و قامت گرفتم

به آرزوی متحدیمون نرسیدم و پیر شدم

احساسمو به نامت قربانی کردم.....آذربایجان آذربایجان آذربایجان

.

آذربایجان اوزاخلاردان دومان گلیر

اوجا داغلارین اوستینه بوکان گلیر

اوردان منی پیس گونلره سالان گلیر

آللاه قویما آذربایجانا قار گله....سویرلی خوش گونلریم منه دار گله

آذربایجان از دورها مه میاد

به روی کوه های بلند بهمن میاد

از اونجا باعث بدبختی من میاد

خدا نذار به آذربایجان برف بیاد.....روزهای دوست داشتنی منم بهم ناراحت کننده بیاد

......بقیه شعر هارو در ادامه مطلب حتما ببینید.....

آذربایجان دوشمنلر یرو آلیبلار

او قاراباغو سندن آیری سالیبلار

شهیدلرون توپراغ آلتیندا یاتیبلار


آذربایجان دشمنا جاهاتو گرفتن

اون قره باغتو از تو جدا کردن

شهیداتم زیر خاک خوابیدن

.

آذربایجان نه اورکلرون داغیلدی

کیملر بیزی بیربیریمیزدن آییردی

قاراباغون غمیسی یامان آغیردی

غملرونان سینمده اورک اوتلانیر......تورک قانیم دامارلاریمدا جشلانیر

آذربایجان عجب سرزمینات از هم پاشید

کیا ماروازهم جدا کردن

غم قره باغت هم خیلی سنگینه

با غمهابت دلم آتیش میگیره......خون ترکم تو رگ هام به جوش میاد

.

آذربایجان گل قاتیلاخ بیز بیر اولاخ

دوشمنلرین قانلارین ایچیب بیز دویاخ

قویما سیزلردن آیری قالیب بیز سولاخ

آذربایجان ایگیدلر داها اویانوز........اویانیب الروزا بیر بایراق آلوز

آذربایجان بیا قاطی بشیم و یکی بشیم

خون دشمنارو بنوشیم و سیر بشیم

نذار ازهم جدا بمونیم و پژمرده بشیم

جوونای آذربایجان دیگه بیدارشین....بیدارشینو به دستاتون یه پرچم بگیرین

.

آذربایجان داغلار دالبادالا دایانیب

ایچلرینده ساوالان یامان اوجالیب

ایلر کچیب منیمده داغیم قوجالیب

یاغیشلارو گوندر داغیمی سوآرسین....او چیچکلری چیچهلنیب اویانسین

آذربایجان کوه ها پشت سرهم واستادن

بینشون سبلان خیلی بلند شده

سال ها گذشته کوه منم پیر شده

باروناتو بفرس کوهمو آب بده....گل هاشم رشد کنه پروبار در بیاره

.

آذربایجان سن هر اورکنین شاهیسان

ساوالانین ایچینده اولان قانیسان

شاهلیغوآ سن گون به گون آرتیسان

ای پادشاه قوی هر غملرون داغیلسین...کدرنن غملر سندن بوتون آلینسین

آذربایجان تو شاه هر سرزمینی هستی

خون درون ساوالان(سبلان) هستی

روز به روزهم به شاهیت افزوده میکنی

ای پادشاه بذار تمام غمهایت از بین بره...ناراحتی هاهم از تو گرفته بشه

.

آذربایجان داغلاروآ دومان توشیب

چتین گونلر بیربیرینه یامان توشیب

نیا منیم چورگیم تک یاوان توشیب

آذربایجان به کوهات مه افتاده

روزهای سختم پشت سر هم افتاده

چرا فقط نون من بدون (هرچی کردم نتونستم فارسیشو پیدا کنم)

.

آذربایجان سنی مندن آلیلار

اوزاخلیخدا چتین گونلره سالیلار

منی گورنجه یازیخلاره قاتیلار

منی اوزونان اوزاخلاردا ساخلاما.....خاطیرلری یاده سالیب آغلاما

آذربایجانتورو از من میگیرن

در دورها به روز های سخت میندازن

منو ببین چطور به بیچاره ها قاطی میکنن

منو از خودت دور نگه ندار....خاطره هارو به یاد نندازو گریه نکن

1