زمانی هوادار چشمانت بودم......از دل دیوانه آن دیدگانت بودم
تو میگفتی عشق دروغ است....ولی من پایبند پیمانت بودم
زمانی هوادار چشمانت بودم......از دل دیوانه آن دیدگانت بودم
تو میگفتی عشق دروغ است....ولی من پایبند پیمانت بودم
یه آهنگ ترکیه ای معروف که خیلی ازش خوشم میادو آهنگ وبمم هست که دارید میشنوید رو براتون با ترجمش گذاشتم
این عشق اینجور تمام نمی شه , منو ترک نکن
Bu Ask böyle bitemez, birakma terk etme beni
این عشق اینجور تمام نمی شه , منو ترک نکن
atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere
منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر
Sensiz ben nefes alamam buralarda hic duramam,
بی تو من در این خفقانم لحظه ای دوام نمی آورم
tek basina Yanliz kalamam , senin kokunu özledim
یکه و تنها نمی توانم بمانم , بدنبال عطر تو میگردم ,
hep yollarini Gözledim, götür beni gittigin yere
تمام جادها را نگاه کردم , منو با خودت به جای که رفتی ببر
Askindir beni yasatan, beni hayata baglayan !
ای عشق این زندگی را از من بگیر و به من زندگی تازه ای ببخش
atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere
منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر
atma beni Ölümlere atma beni zulümlere götür beni gittigin yere
منو توی مرگ و تاریکی ها نینداز , منو با خودت به جای که رفتی ببر
Sensiz ben nefes alamam buralarda hic duramam,
بی تو من در این خفقانم لحظه ای دوام نمی آورم
tek basinaYanliz kalamam, senin kokunu özledim,
یکه و تنها نمی توانم بمانم , بدنبال عطر تو میگردم ,
hep yollarini Gözledim götür beni gittigin yere
تمام جادهای را نگاه کردم , منو با خودت به جای که رفتی ببر
خواننده: امراه
آهنگ: بو آشک بویله بیتمز
Zaman hancı bulut yolcu
زمان مهمانخانه دار و ابر مسافر است
Şimdi gitti en son yolcu
اکنون آخرین مسافر هم عبور کرد
Bitmedi mi hasret borcu
اما ماه حسرت هنوز تمام نشده است
Neredesin ay yüzlüm
کجایی ماه سیمای من ؟
Gece çöker günler solar
شب از راه می رسد و روزها پرپر می شوند
Gözlerime yaşlar dolar
چشم هایم پر از اشک می شوند
Hatıralar bende ağlar
خاطره ها در من گریه می کنند
Neredesin ay yüzlüm
کجایی ماه سیمای من؟
Karakollar mı kuruldu
آیا ایستگاه های پلیس برقرار شدند؟
Kelepçeler mi vuruldu
یا دستبند ها زده شده اند؟
Bak bugünde akşam oldu
ببین ، امروز من هم به شب بدل شد
Neredesin ay yüzlüm
کجایی ماه سیمای من؟
Gençliğim dizleri üstüne çökmüş
جوانی ام به زانو در آمد
Kalpaklanınca sevda yoluna
قبل از آنکه در راه عشق آماده شود
Bir doğuş yaratıldı çırılçıplak
و تولدی دیگر در من صورت گرفت
Ve sen ve sen ayyüzlüm
و تو … و تو ای ماه سیمای من
Kurumuş yaprak gibi düşerken dalından
مانند برگ خشکیده ای که از شاخه در حال افتادن است
Bir ahh.. gibi uzun sesli
مانند یک آه بلند
Koptun dudaklarımdan
Dön ayyüzlüm dön
برگرد ماه سیمای من ..برگرد
Neredeysen dön
هر کجا هستی برگرد
Sensiz olmuyor
بدون تو نمی شود
از چشم هایم خون جاری میشود …خون
Gücün varsa gel sende dayan
اگر توانی در تو باقی هست برگرد و با من بمان
Çünkü ben son nefesimi titreyerek
چون من نفس لرزه های آخرم را می کشم
Çünkü ben çırılçıplak
چون دست خالی ام
Çünkü ben sensizim
چون بدون تو هستم
Çünkü ben çünkü ben
چون من … چون من …
خواننده: مورات گویه باکان
آهنگ: آی یوزولیم(ماه رویم)
شک داشتن به پاکیت کارساز بود..........نگاه تو به چشمانم با ناز بود
سرخیه لبهایت در دیده ام سرختر شد...در حضور جمالت هوایم گنهکار بود
خودم را از خودم با نگاهت دور کردی......دوختن لبهایم به لبهایت بی اختیار بود
سفیدیه گونه هایت دیدگانم را پرنور کرد...در نزدیکترین جایت چشمانم تار بود
چشمانم را کمسو کردی ولی ای زیبایم...دیدم که دامن گناهت باز بود
در حین خیره شدن به عکس های زیبا......گرمای وجودت با من یار بود
میگفتم عشق من پاک است..................اما در هوست عشقم مثل نار بود
شیرینیش برایت فقط لحظه ای داشت......نیت پاکم برایت سنگینی بار بود
نازنینا من هوس باز تو نیستم.................در جمع عاشقا رویت سنگسار بود
در میدان هوست با عشق من دریغا........هوسهایت در وسعت عشقم بیدار بود
.
.
میخواستی مرهم زخمم بشوی چشد درمانت.......یاکه خدایی نکرده فراموش کرده ای پیمانت
چشمانم را سو دادی با جمال زیبای دلنشینت............نکند دوخته شده به دیگری آن سیاه چشمانت
بازهم حرف جدایی میزنی ای گل دوریهایم..............کمی آشکارتر بگو چیست پیدای و پنهانت
نازنینا با تو هرچیزی زیباست لیکنا ای گل................اجازه ای فرما نگاه کنم بر گل رخسارت
میگویی تحمل، خجالتی ندارد بگو، دارمش................راحت بگو فاش بگو تورا دوست ندارمت
ثانیه های جوانیم را نگو بیهوده دادم به پات...........حرفهایت را تمام کن فهمیدم چیست پیدایت
این دل را میگفتم طاقت ولی سنگدل نه تا این حد..........یادش بخیر چه شعرها سرودم به آن دیدگانت
هرشب یکحالی بودم امشب چه ها کردی نازنینا.........که ناجوانمردانه دور است از آسمانم ستارگانت
در خیال و رویا با تو بودن چه خوش بود........در تاریکی ها رهایم نکن هستم دربندو بارت
پر نکش و پرستوی کوچی های دیگران نباش.............اما کاش میدانستی من هنوز هستم بیمارت
این خسته و تنها درتاریکی بودن را عبا دارد..................بیوفا نباش را التماست کردم هست یادت
خنجر بس نبود بی رحم نمک چرا میپاشی................زخم زبانم که میزنی هست و جانم به قربانت
قبول ساده ام قبول عاشقم قبول آواره ام..................پیمان چرا این طور شد آخرین مصراعت
.
.
از انسان های دوست نما گله دارم.....از زمین تا آسمان بی هوا گله دارم
همان طورکه جواب خوبی بدی شد.....از خوبی هایم و محبت ها گله دارم
هرکسی را دوست و رفیق پنداشتنم...از تنهایی و سادگی بی ریا گله دارم
دستم از مردهای روزگار بریده است.....گشتم هرجاهارا و از هرجا گله دارم
به هر آبادی رسیدم وفا نابود بود........لعنت بر انسان ها از آدما گله دارم
بار الها اینها هوس را عشق پنداشته اند..از دست انسان ها از خدا گله دارم
.
.
طالب دردودلت شدم اما نشد ...........من که دیوانه وار خواستم چرا نشد
گشتم آبادی و وادی هارا یک به یک....هزار افسوس که شبیهت پیدا نشد.
برای دیدارت دوختم چشم هارا به راه...افسوس که از گریه چشمانم بینا نشد
از خانه خودم آواره صحراها شدم.........لعنت بر عاشقی که دشتت صحرا نشد
هرچه داشتم دادم به پای چشمانت....چه سود نگاهت به سویم گیرا نشد
هر هیز چشمی را ارضا کردی ولی بدان..نگاهم در دوریت به هیچ کس برپا نشد
چه ها کردم تا خنده ات را یک لحظه ببینم..نازنینا چرا دلت برایم شیدا نشد
پیمان بعد از تو هرچه کرد عاشق نشد......درشگفتم چرا در افسانه ها یکتا نشد
.
.
در این آبادی دیگر هیچ میخانه ای نیست.......برای چشمانت دیگر هیچ آواره ای نیست
زمانی پروانه آن سیاه چشمانت بودم...........وای بر حال و هوای شمع که پروانه ای نیست
یادت هست به دیدارت دیوانه شده بودم.......اکنون در این وادی عشق دیوانه ای نیست
زمانی با خیالت از عالم دور شده بودم.........حال برای آن غریب جای بیگانه ای نیست
دلت هوای عاشق بازی کرده است لیکن......برای شراب عشق دیگر پیمانه ای نیست
دردودل هایم زیاد بود حضورت کم دریغا.........سراغم را نگیر حرف باقیمانده ای نیست
ای پیمان خط پایان عشق رسیده است........چون برای درک عشق هیچ فرزانه ای نیست
سلام یه نویسنده میخوام هرکی موافقه بگه
منتظرتونم....
نشان ترکها گرگ(بز قورد) است
ادامه مطلب رو بخون و نظر بده
در داستانها آمده است که اولین ثلاله ملل ترک دنیا شخصی بنام اغوز خان بوده است که در شیر خوارگی ، پدر و مادرش را از دست داده و تک و تنها در دره ای می ماند که در این هنگام گرگی از جنس بظ قورد طفل شیرخواره را پیدا کرده و از او نگهداری میکند و با دادن شیر خود ، طفل را از مرگ نجات می دهد . که با زنده ماندن اغوز خان نسل ترکها از نابودی نجات پیدا می کند و با ایجاد زاد و ولد قبیله ترکها بوجود می آید و اغوز خان اولین ثلاله و جد ( آ تای) ترکها بحساب می آید که با شیر گرگ بزرگ شده است . و اگر بز قورد نبود ، اغوز خان زنده نمی ماند وبدیهی است که نسل ملت ترک نیز از میان می رفت . لذا بدین سبب بز قورد نشان ملل ترک جهان می شود . علاوه بر این بز قورد خصوصیتهای منحصربه فردی دارد و با سایر گرگها و حیوانات فرق دارد که چند مورد ذکر می شود..
1-بز قورد مثل سایر گرگها اجتماعی زندگی نمی کند و معمولا تنها زندگی می کند
2- بز قورد فقط با یکی از همنوعان خود ازدواج کرده و جفت گیری می کند و مثل انسانها زندگی خانوادگی تشکیل می دهد
3-بز
قورد ، هرگز در جای محصور زندگی نکرده و اسارت را تحمل نمی کند وهرشئ ای
یا جانداری که مانع حریت وآزادگی اش شود سریعا حمله ورشده وپاره پاره اش می
کند. و در صورت تحمیل اسارت ، یا خود کشی می کند و یا با گرسنه ماندن می
میرد . یعنی یا می میرد و یا از اسارت خود رانجا ت می دهد، که این خصیصه،
ارزش سمبلی آنرا بیشترعیان می کند.4-بز قورد در برابر تجاوز به لا نه اش و حمله دشمن خیلی درنده بوده و متجاوز را پاره پاره می کند
5-در
واقع بز قورد حیوانی است با جثه کوچکتر از گرگهای معمولی ، نجیب ، تمیز و
مهربان و در عین حال زیرک و درنده و اسارت ناپذیر ، که با گرگهای معمولی
خیلی فرق دارد .
6-بز قورد تنها حیوانیست که خیانت نمیکند و نمیتوان رامش کرد.
باشیما قار توشوب تانیان یوخدی منی
توشمیشم چول لره آختاران یوخدی منی
گدیرم غربته ساخلیان یوخدی منی
بو غمنن بیری منی یاده سالمیاجاخ.....بیرکس تاپیلیپ منه غمخوار اولمیاجاخ
به خاطر برف های رو سرم هیشکی منو نمیشناسه
افتادم به صحراها و کسی منو پیدا نمیکنه
میرم به غربت کسی هم نگهم نمیداره
با این غمها کسی یادم نمیکنه ... کسی هم پیدا نمیشه تا همراه دردودلم باشه
.
اورییمنن قاباخ گوزیم آغلادی.....گوزیاشیم سل اولدی یولی باغلادی
اونا یتیشن یولاریمنان سورا......اوزاخلیغی اورگیمی داغلادی
من اونون دالی سوره او اوزگنین...حییف سل لر چاتیشیمی ساخلادی
قبل از دلم چشام گریه کرد...اشکهام سیلی شد و راهمو بست
بعد از راههای رسیدنم به او....دوریش دلمو داغ کرد
من دنیال اون او دنبال غریبه...افسوس که سیل ها رسیدنم رو نگه داشت
.....ادامه مطلب رو بهتر ببینید.....
آذربایجان سنون آدونان اوجالدیم
تورکینی دانیشا دانیشا بویالدیم
بیرلیک آرزوما چاتامدیم قوجالدیم
ایلدیم احساسیمی آدوآ قوربان.....آذربایجان آذربایجان آذربایجان
ترجمه
آذربایجان با اسم تو رشد کردم
ترکی حرف زدم و قامت گرفتم
به آرزوی متحدیمون نرسیدم و پیر شدم
احساسمو به نامت قربانی کردم.....آذربایجان آذربایجان آذربایجان
.
آذربایجان اوزاخلاردان دومان گلیر
اوجا داغلارین اوستینه بوکان گلیر
اوردان منی پیس گونلره سالان گلیر
آللاه قویما آذربایجانا قار گله....سویرلی خوش گونلریم منه دار گله
آذربایجان از دورها مه میاد
به روی کوه های بلند بهمن میاد
از اونجا باعث بدبختی من میاد
خدا نذار به آذربایجان برف بیاد.....روزهای دوست داشتنی منم بهم ناراحت کننده بیاد
......بقیه شعر هارو در ادامه مطلب حتما ببینید.....
آذربایجان دوشمنلر یرو آلیبلاراو قاراباغو سندن آیری سالیبلار
شهیدلرون توپراغ آلتیندا یاتیبلار
آذربایجان دشمنا جاهاتو گرفتن
اون قره باغتو از تو جدا کردن
شهیداتم زیر خاک خوابیدن
.آذربایجان نه اورکلرون داغیلدی
کیملر بیزی بیربیریمیزدن آییردی
قاراباغون غمیسی یامان آغیردی
غملرونان سینمده اورک اوتلانیر......تورک قانیم دامارلاریمدا جشلانیر
آذربایجان عجب سرزمینات از هم پاشید
کیا ماروازهم جدا کردن
غم قره باغت هم خیلی سنگینه
با غمهابت دلم آتیش میگیره......خون ترکم تو رگ هام به جوش میاد
.
آذربایجان گل قاتیلاخ بیز بیر اولاخ
دوشمنلرین قانلارین ایچیب بیز دویاخ
قویما سیزلردن آیری قالیب بیز سولاخ
آذربایجان ایگیدلر داها اویانوز........اویانیب الروزا بیر بایراق آلوز
آذربایجان بیا قاطی بشیم و یکی بشیم
خون دشمنارو بنوشیم و سیر بشیم
نذار ازهم جدا بمونیم و پژمرده بشیم
جوونای آذربایجان دیگه بیدارشین....بیدارشینو به دستاتون یه پرچم بگیرین
.
آذربایجان داغلار دالبادالا دایانیب
ایچلرینده ساوالان یامان اوجالیب
ایلر کچیب منیمده داغیم قوجالیب
یاغیشلارو گوندر داغیمی سوآرسین....او چیچکلری چیچهلنیب اویانسین
آذربایجان کوه ها پشت سرهم واستادن
بینشون سبلان خیلی بلند شده
سال ها گذشته کوه منم پیر شده
باروناتو بفرس کوهمو آب بده....گل هاشم رشد کنه پروبار در بیاره
.
آذربایجان سن هر اورکنین شاهیسان
ساوالانین ایچینده اولان قانیسان
شاهلیغوآ سن گون به گون آرتیسان
ای پادشاه قوی هر غملرون داغیلسین...کدرنن غملر سندن بوتون آلینسین
آذربایجان تو شاه هر سرزمینی هستی
خون درون ساوالان(سبلان) هستی
روز به روزهم به شاهیت افزوده میکنی
ای پادشاه بذار تمام غمهایت از بین بره...ناراحتی هاهم از تو گرفته بشه
.
آذربایجان داغلاروآ دومان توشیب
چتین گونلر بیربیرینه یامان توشیب
نیا منیم چورگیم تک یاوان توشیب
آذربایجان به کوهات مه افتاده
روزهای سختم پشت سر هم افتاده
چرا فقط نون من بدون (هرچی کردم نتونستم فارسیشو پیدا کنم)
.آذربایجان سنی مندن آلیلار
اوزاخلیخدا چتین گونلره سالیلار
منی گورنجه یازیخلاره قاتیلار
منی اوزونان اوزاخلاردا ساخلاما.....خاطیرلری یاده سالیب آغلاما
آذربایجانتورو از من میگیرن
در دورها به روز های سخت میندازن
منو ببین چطور به بیچاره ها قاطی میکنن
منو از خودت دور نگه ندار....خاطره هارو به یاد نندازو گریه نکن